مایه حیرت، چیزی که موجب خیره نگریستن گردد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
امیدوار، خونین، خون اشام، قرمز، خونی، دموی سایر معانی: همراه با کشتار و خونریزی، خون گرفته