دوشاخهای، دوشاخه شدن، دوشاخه کردن، بدوشاخه منشعب کردن سایر معانی: تقسیم به دو مسیر شدن، دارای دو شاخ یا دو مسیر [دندانپزشکی] به دو شاخه کردن، دو شاخه شدن [برق و الکترونیک] دو راهه شدن، چنگال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] اتصال چنگالی، اتصال دو راهه
زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر سایر معانی: زاویه دار، قناس، استخوانی، ناموزون و ناجور [عمران و معماری] زاویه ای - گوشه دار - گوشه ای [برق و الکترونیک] زاویه ای [ریاضیات] زاویه ای، مربوط به ...
پنجه، چنگال، دو شاخه، سه شاخه، محل انشعاب، جند شاخه شدن، مثل چنگال شدن، منشعب شدن سایر معانی: (هرچیز چنگال مانند) چنگاله، چنگالک، (تقسیم به دو یا چند شاخه ـ در مورد رودخانه و درخت و جاده و غ ...
منشعب شدن، شاخهشاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن سایر معانی: چند شاخه شدن، شاخه شاخه شدن یا کردن، شاخه بندی کردن یا شدن، منشعب کردن یا شدن [برق و الکترونیک] منشعب شدن، شاخه شاخه شدن ...