خشم، اضطراب عمومی، هیجان واضطراب مسری سایر معانی: هیجان واضطراب مسری، اضطراب عمومی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باردار، تهیه شده باخز سایر معانی: خز آذین، خزدار، دارای حاشیه ی خز (جامه و غیره)، خزین، خز پوش، (جانور) خز دار، دارای موی نرم، کرک دار، (زبان) باردار، در مورد زبان باردار [نساجی] خز پوش - ته ...
خز فروش، پوست فروش، تاجر خز، خزدوز سایر معانی: فروشنده ی خز
[زمین شناسی] قالب شیار اصطلاحی که توسط (McBride 1962) برای اثر بخش تحتانی لایه استفاده شد که از قالب گروهی از فرورفتگی های نزدیک بهم و موازی خطی ساخته شده که توسط تیغه های طویل باریک با نوک ...
[خاک شناسی] آبیاری جوی وپشته ای [آب و خاک] آبیاری نشتی آبیاری جوی پشته ای
اضافی، دیگر، بیشتر، زائد، جلوتر، بعدی، مجدد، کمک کردن به، ادامه دادن، پیشرفت کردن، جلو بردن، پیش بردن، بعلاوه، دورتر سایر معانی: دورتر (مسافت یا زمان)، فراتر، پس تر، بیش (از این)، علاوه بر ا ...
(انگلیس) پیرو، درپی، درتعقیب
بعلاوه، گذشته از این، وانگهی، از این گذشته سایر معانی: علاوه بر این، از سوی دیگر
دورترین، اقصی نقطه سایر معانی: دور دست ترین، بعیدترین، منتهی الیه [ریاضیات] دورترین
مساعد، سودمند
دورترین، دور افتاده ترین، بعیدترین، بیشترین (درجه یا میزان)، به حد اکثر، زیادترین، صفت عالی: farthest) far هم می گویند)، دورترازهمه، دردورترین نقطه [ریاضیات] دورترین
پنهانی پنهان بودن