furthest
معنی
دورترین، دور افتاده ترین، بعیدترین، بیشترین (درجه یا میزان)، به حد اکثر، زیادترین، صفت عالی: farthest) far هم می گویند)، دورترازهمه، دردورترین نقطه
[ریاضیات] دورترین
[ریاضیات] دورترین
دیکشنری
دورترین
صفت
remote, far, far-off, out-of-the-wayدور دست
unlikely, remote, far, farfetched, unseemlyبعید
ترجمه آنلاین
دورترین