ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن سایر معانی: (به ویژه به منظور گند زدایی یا حشره کشی) دود دادن، (با گاز دود) گند زدایی کردن، کهتاب کردن، دود آکند کردن، با گاز ضد عفونی کردن، (قدیمی) عطر زد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخاردادن، دود دادن، ضد عفونی کردن
مطابق اصول بهداشت کردن، از روی اصول بهداشتی عمل کردن سایر معانی: بهداشتی کردن، سترون کردن، (از هر چیز ناپاک یا ناخوشایند یا مضر) زدودن، پاکسازی کردن [بهداشت] بهداشتی کردن