fumigate
معنی
ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
سایر معانی: (به ویژه به منظور گند زدایی یا حشره کشی) دود دادن، (با گاز دود) گند زدایی کردن، کهتاب کردن، دود آکند کردن، با گاز ضد عفونی کردن، (قدیمی) عطر زدن به
سایر معانی: (به ویژه به منظور گند زدایی یا حشره کشی) دود دادن، (با گاز دود) گند زدایی کردن، کهتاب کردن، دود آکند کردن، با گاز ضد عفونی کردن، (قدیمی) عطر زدن به
ترجمه آنلاین
بخور دادن