باروری، حاصلخیزی سایر معانی: باروری، حاصلخیزی [بهداشت] گشن دهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کفایت، بسیاری، فراوانی، فراوان، متعدد، بمقدار فراوان، بسیار، خیلی زیاد سایر معانی: رونق، غنا، وفور، نعمت، (معمولا با: a) مقدار کافی، میزان بسنده، خیلی، زیاد، (عامیانه) وافر، بسنده، کافی، (عا ...
بار اوری، حاصل خیزی، نیروی تولید، پرکاری، سودمندی
بارخیزی، پربارب، برومندی، پرزایی