مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی، حق انتخاب، حق رای دادن، ازادی بخشیدن، فروهشتن، خالی کردن، ازاد کردن، ترخیص کردن، بطور مجانی س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کوه نوردی] فرود آزاد
[عمران و معماری] عامل آزاد
فاعل مختاری
بازیکن آزاد [ورزش] بازیکنی که با هیچ تیم یا باشگاه حرفهای قرارداد ندارد
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] هوای آزاد
[برق و الکترونیک] اتاقک یونش هوای آزاد نوعی اتاقک یونش پر از هوا کهدر آن باریکه به دقت تعریف شده تابش بدون برخورد با الکترودها یا سایر اجزاء داخلی دستگاه از بین آنها عبور می کند. در نتیجه جر ...
[شیمی] گروه آمینی آزاد
خودمانی، بی ریا، صاف و ساده
[عمران و معماری] سفره آزاد [زمین شناسی] سفره آزاد
[حقوق] داوری بر اساس قاعده انصاف، داوری به تراضی
[عمران و معماری] لنگر خمشی آزاد