سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد سایر معانی: (به ویژه اخلاق و اراده) ضعف، ضعف نفس، گمراهی پذیری، ضعف اخلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه ضعف، نقطه ی حساس، نقطهی حساس greed is the achilles' heel of many rich people طمع نقطه ضعف بسیاری از پولداران است
جایزالخطا بودن سایر معانی: جایزالخطا بودن
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج، تقصیر کردن، مقصر دانستن سایر معانی: آهو، کمبود، کمداشت، رمژک، مانید، کوتاهی، پرویش، (زمین شناسی) گسله، عیبجوی ...
سستی، نرمی، ناچیزی، ناقابلی، پوچی، نازکی
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
خصلت بشری، طبیعت انسان، طبع انسانی
دچاری به نرمی استخوان، لغزندگی، سستی، شکنندگی
unsubstantial بی اساسی، بی اهمیتی، واهی