اطلاعی، متضمن، اگاهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشتارگرا [زبانشناسی] زبانشناسی که در چارچوب دستور زایشی ـ گشتاری به بررسی زبان میپردازد|||متـ . گشتاری 2
واژههای مصوب فرهنگستان
اموزنده، حاوی اطلاعات مفید، پر معنی و عمیق سایر معانی: آموزنده، آگهساز، آگاهاننده، آگهگر (informatory هم می گویند)
ساختمانی، وابسته به ساختمان، وابسته به بنا سایر معانی: ساختاری، ساختی، وابسته به بنایی [عمران و معماری] ساختمانی [برق و الکترونیک] ساختاری [ریاضیات] ساختاری [پلیمر] سازه ای، ساختی ...
فرایند پیشرفت اجتماعی در انتقال از جامعۀ صنعتی به جامعۀ اطلاعاتی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]
نوعی دستور صوری و نحوبنیان که در آن برای اشتقاق جمله از قاعدههای ساخت گروهی و قاعدههای گشتاری استفاده میشود|||متـ . دستور گشتاری [زبانشناسی] ...
همپارهای یک ترکیب که آرایشهای فضایی آنها با کمترین میزان انرژی به یکدیگر تبدیل میشوند |||متـ . همصورت conformer [شیمی]