خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم، نیرنگ، حقه، خار کردن، حیله زدن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن سایر معانی: شیطنت، دست انداختن، کلک، شیله، گول زنی، فریب، حقه ب ...
حملهای علیه طرحهای امضای رقمی که در آن مهاجم با انتخاب حداقل یک پیام بتواند امضای آن را جعل کند [رمزشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان