[حسابداری] نرخ برابری ارز، نرخ تسعیر ارز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قشون مرکب از مزدوران خارجی، هنگ بیگانه، سرباز داوطلب در ارتش
کاغذچاپاری نازک
[برق و الکترونیک] ماده خارجی [نساجی] نا خالصی
ماموران کشور در خارج، دیپلمات های خارجی
[برق و الکترونیک] ذره خارجی
[برق و الکترونیک] ماده خارجی
ارز، پول بیگانه
تبعیض قائل شدن، از پیش قضاوت کردن سایر معانی: قضاوت عجولانه کردن، پیش داوری کردن، (حقوق) اخراج یا خلع ید کردن (طبق دستور دادگاه)، تبعی قائل شدن [حقوق] پیش داوری کردن، تبعید کردن، اخراج کردن ...
دست چارپایان، پاچه جلو، پای جلو حیوان، عضو جلو سایر معانی: (جانوران دارای چهار پا یا بیشتر) پای جلو، پیش پای، دست
سگدست، کاکل، موی پیشانی، میخ محور سایر معانی: (موی سر) کاکل، میخ آسه، می محور
مدیر، متصدی، مباشر، سر کارگر، سر عمله سایر معانی: سرگروه، مباشرت کردن [عمران و معماری] سرکارگر - مباشر [مهندسی گاز] استادکار [صنعت] سر کارگر، سرپرست کارگاه [حقوق] سخنگوی هیأت منصفه، سرکارگر ...