مداخله کردن، بطور معترضه گفتن، در میان اوردن، در میان انداختن، در میان امدن سایر معانی: (لابلای حرف ها) گفتن، (به عنوان جمله ی معترضه) ذکر کردن، (موضوع یا حرفی را) پیش کشیدن، گریز زدن، (حرف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی