اثر، فرع، نتیجه، عاقبت، نتیجه منطقی، دست اورد، پی امد، بر امد سایر معانی: برآیند، اهمیت، کرامندی، مقام رفیع، پایه ی بلند، نفوذ زیاد، معلول، تالی، عاقبت (عواقب)، نتیجه گیری، رابطه ی معلول با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاتمه، نطق ختامی نمایش، بخش اخر کتاب یا مقاله سایر معانی: سخن اخر، ختم مقاله
تجسم، مجسم سازی، مادی سازی
اصرار کردن، سماجت کردن، پافشاری کردن سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی کردن، ثبات قدم داشتن، تسلیم نشدن، پشتکار داشتن، واسرنگیدن، بقا یافتن، دوام آوردن، پابرجا ماندن، باقی ماندن ...
حالتی از سامانۀ سکان که در آن با چرخاندن دسته یا فرمان سکان میتوان جهت حرکت را تغییر داد، اما برای تغییر جهت مجدد با وجود برگشت فرمان، سامانه منتظر دستورهای دورافزار سکان میماند| ...
واژههای مصوب فرهنگستان