مه الود بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن سایر معانی: توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره ...
رطوبت، نم، تری، مقدار رطوبت هوا سایر معانی: نمداری، نمناکی، میزان نمداری هوا، درجه ی رطوبت [خودرو] رطوبت [شیمی] رطوبت [عمران و معماری] رطوبت - نم - نمناکی [مهندسی گاز] رطوبت، رطوبت هوا [زمین ...