پرواز، مسافرت هوایی، پرواز کننده، بال و پر زن، بسرعت گذرنده، سریع السیر، پردار، قابل پرواز سایر معانی: تند، سریع، پرواز مانند، کوتاه و پرشتاب، سرپایی، اضطراری، تندواکنشی، ضربتی، تندکنشی، پرن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] بهمن پرشی
(معماری) پشت بند شمشیری، پشت بند معلق، شمع سواره، پادیر، طاق مایلی که بدیوار ساختمانی تکیه کرده وانرا نگه میدار د
پرچم در اهتزاز، پرچم افراشته، توفیق کامل، موفقیت قطعی
گرد
(جانورشناسی) ماهی پرنده (انواع ماهی های تیره ی exocoetidae از راسته ی atheriniformes که استخوانی و بومی آب های گرم بوده و باله های بال مانند آن، آن را قادر به پرش در هوا می کند)، صورت فلکی م ...
[عمران و معماری] قالب لغزان [زمین شناسی] قالب لغزان، قالب واره
(جانورشناسی) گورنارد پرنده (راسته ی dactylopteriformes)، نوعی ماهی بالدار
نوک تند رو
[عمران و معماری] لوله متحرک
(فن کشتی گیری هنری) معلق اندازی، واژگون سازی حریف، درکشتی فن کمر
موش خرمای پرداراسترالیایی