کیک، کک، کک گرفتن سایر معانی: (حشره شناسی) کک (انواع حشرات راسته ی siphonaptera که پهن و بی بال و خونخوار هستند)، رجوع شود به: flea beetle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیک گزیده، مگسی
کک گزیده، (محل) پر از کک، کک زده، (مسافرخانه و غیره) بد و ارزان قیمت، لکنته
(سیرک که در آن حشرات هم به نمایش گذاشته می شوند) سیرک ککی
خرده گیری دردآور، انتقاد شدید، کنایه ی زننده
نیشتردام پزشکی
کیک هاسگ و گربه رااذیت می کنند
بازار بزرگ، مرکز فروش، جای بازرگانی سایر معانی: (محل بازرگانی) بازار، سوداگرخانه
حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده سایر معانی: (جانورشناسی) حشره (رده ی بزرگ insecta که بندپا و بند تن هستند) خرفستر، مخنده، (مجازی) جانور موذی، کرم خوراک مثل کرم پنیر و غیره، عنکبوت [ن ...
حراج اثاثیه ی مستعمل یا ناخواسته