چاپلوسی، خوش ایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق سایر معانی: تعریف زیادی، مداهنه، لاوه، شفرا، آشمال، پلواس، موس موس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معشوق، عزیز، عسل، انگبین، شهد، محبوب، عسلی کردن، چرب و نرم کردن سایر معانی: (هر چیز عسل مانند) شیرین، شیرینی، ملاحت، دلپذیر(ی)، نازنین، (در صدا زدن) عزیزم، جانم، منج، کواره، شیرین کردن، عسل ...
تجلیل، جلال سایر معانی: ستایش، بزرگداشت، افتخار، نیکنامی، پاداش عمل خیر، ستایش کردن
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ...
چاپلوسی، تملق سایر معانی: صابون مایع، صابون آبسان، (عامیانه) چاپلوسی کردن، زبان چرب و نرم به کار بردن، چاپلوسی کردن [نساجی] صابون مایع - صابون نرم - خمیر صابون معمولی سدیم
(امریکا - عامیانه) شیره مالی کردن، چرب زبانی کردن، ریشخند کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن