مسطح شدن کف پا، پلیس گشتی، از بین رفتن انحناء کف پا، دارای عزم ثابت سایر معانی: (صاف و بی انحنا بودن کف پا که نوعی نابهنجاری محسوب می شود) صاف پایی، پاپهن، ملوان، (کف پا که به طور نابهنجار ص ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلیس گشتی، گشتی سایر معانی: (پلیس) مامور گشت، پاسبان محل [عمران و معماری] پلیس گشت