آتش بازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش، نمایشگاه، ارائه، حقوق تقاعد سایر معانی: به نمایش گذاری، عرضه (داری)، به ظهور رسانی، (اشیا به نمایش گذاشته شده) نموده، نمایه، هنرنمایه، کار (هنری یا صنعتی)، (آثار هنری یا صنعتی یا عملی ...
(امریکا - عامیانه) جار و جنجال، جنب و جوش، هیاهو، بازی پرتاب حلقه، فریاد خوشحالی
فریاد، سر و صدا، صدا، شلوغ، بانگ، طنین، اختلال، قیل و قال، خش خش، پا رازیت، امد و رفته، شایعه و تهمت، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن، سروصدا راه انداختن سایر معانی: صدا (به ویژه ناخوش ...
هیجان، لرز، لرزه، بتپش دراوردن، بهیجان اوردن، لرزیدن سایر معانی: پر شوق و شعف کردن یا شدن، پرشور کردن یا شدن، هیجانی کردن، ذوق زده کردن یا شدن، به شور آوردن، لرزاندن، مرتعش کردن یا شدن، به ا ...