قاطع، متمسک شونده، قیچی کننده سایر معانی: انسان یا ابزاری که پرچ می کند، پرچ کار، استدلال یا نکته ای که پایان بخش است، استدلال قاطع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف کردن سایر معانی: (به ویژه با نشان های نجابت خانوادگی) آراستن، آذین کردن، (با رنگ های گوناگون) تزیین کردن، (به طور درخشان و رنگارنگ) جلوه گر ساختن، (شهرت و غیره) پراکندن، ساطع کردن، رخش ...