شیک، متوجه جزئیات سایر معانی: رجوع شود به: finicky، finicky : شیک، خوش لباس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیک، متوجه جزئیات سایر معانی: ایرادی، دیر پسند، فیومه گیر، سخت راضی، بد قلق، بهانه گیر، بهانه گیر he is very finicky about his food او دربارهی خوراکش خیلی بهانه گیری میکند