سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای، فیلمبرداشتن از سایر معانی: (سینما و عکاسی و غیره) فیلم، فیلم برداری کردن، (انگلیس) لایه ی پلاستیکی نازک، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] کانون مشاوره فیلم
[سینما] ارزیابی فیلم
[سینما] جا فیلمی / بشکه های مخصوص فیلم
[پلیمر] ریخته گری فیلمی، ریخته گری لایه ای
[سینما] چسب فیلم
[سینما] باشگاه فیلم
[کامپیوتر] سازنده فیلم
[نساجی] شیار ریسندگی فیلم - قالب اکسترودر
[پلیمر] نفوذ فیلمی، نفوذ لایه ای
[سینما] تدوین کننده - تدوین گر فیلم - ویراستار فیلم
[شیمی] تبخیر کننده پوسته