خرده سایر معانی: شیمى : براده [شیمی] براده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نیمرخ برداری پیوسته یک روش لرزه ای که در آن گروه های ژئوفون بطور یکنواخت در امتداد طول یک خط آنقدر جدا از هم قرار گرفتند که یک دسته از نقاط در زیر سطح، یکباره نمونه برداری می شو ...
[نساجی] پود ضخیم در پارچه
رُخنمانگاری [زیستشناسی - پروتگانشناسی] تهیۀ یا ترسیم رُخنما
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] نیمرخ زنی قائم - یک پیمایش لرزه ای در یک گمانه عمیق، که در آن کابلی که چند عدد ژئوفون دارد، به درون گمانه به سمت پایین هدایت می شود. منبع انرژی معمولاً بر روی سطح است اما برخی ا ...
ساری، واگیر، مسری، فاسد کننده، عفونی، سام سایر معانی: آلودگر، گندآور، آلوده کننده، پلشتگر، شوخ آور، گندشی، واگیردار، (مجازی) همه گیر، رجوع شود به: infective
راه پیما [ریاضیات] رژه رفتن
← دادهبرداری جانبی [ژئوفیزیک]
← رخنمانگاری چندشکلیهای تکنوکلئوتیدی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
تشخیص مجموعهای از مناطق ژنگانی که در آنها چندشکلی تکنوکلئوتیدی با بسامد بالایی رخ میدهد|||اختـ . رخنمانگاری چندتکها SNP profiling [زیستشناسی - ژنشنا ...
تهیۀ یا ترسیم رُخنما [زیستشناسی - پروتگانشناسی]
تهیۀ فهرست کاملی از پروتئینها و پپتیدهای یک سامانۀ زیستی در زمانی معین [زیستشناسی - پروتگانشناسی]