صنایع بدیعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمیز شکل ـ زمینه شنیداری [شنواییشناسی] توانایی سامانه پردازش مرکزی در استخراج و دریافت اطلاعات صوتیِ مرتبط از نوفههای زمینهایِ متمایز ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] شکل محوری شکلی تداخلی که در آن یک محور چشمی در مرکز شکل قرار گرفته است.
[ریاضیات] شکل مرکز هوموتسی
[ریاضیات] شکل فضایی بسته
به طور خاصی قرار دادن یا آراستن، هماراستن، هماراست کردن، به طرز خاصی ساختن، شکل دادن [کامپیوتر] ایجاد پیکربندی
شکلهای همنهشت [ریاضی] دو شکل هندسی که بتوان هریک را با حرکتی صلب به دیگری تبدیل کرد
1- جلب توجه کردن، چشمگیر بودن 2- جلوه کردن، گل کردن
جُرم گزارشنشده [جامعهشناسی] جرمی که به پلیس گزارش نشده و برای مسئولان ناشناخته باقی مانده است
[ریاضیات] شکل های مستقیما همنهشت
خراب کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، زشت کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن سایر معانی: بی ریخت کردن
عروسک تخت [هنرهای نمایشی] عروسکی دوبعدی که با تختهسهلا یا فیبر یا مقوای ضخیم ساخته میشود