مشبع، سیر، اشباع شدن، سیر کردن سایر معانی: پر کردن، وازده کردن، دلزده کردن (از فرط سیری)، فرونشاندن، اغنا شده، اشباع شده (از خوراک یا لذت و غیره)، فروشناندن، اقناع شدن [خاک شناسی] نزداشباع ش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی