سرگرمی، کار ذوقی، اسب کوچک اندام، مشغولیات سایر معانی: (کاری که بخاطر ذوق و علاقه انجام شود نه وظیفه یا مزد) سرگرمی، خواهکاری، خواهکاره، تفنن، (قدیمی) اسب میان اندام تندرو، اسب پرزور، رجوع ش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی