مضحک، مسخره امیز، خنده اور سایر معانی: وابسته به کمدی روحوضی، شادمایشی، پر ادا و اطوار، دلقک مانند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطورمسخره امیز، بطورشگفت انگیز
مسخرهگری کوتاه [هنرهای نمایشی] نوعی نمایش کوتاه خندهدار مبتنی بر رویدادهای جزئی بیمعنا و موقعیتهای مضحک و اعمال پرسروصدا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مضحک بودن، خنده داری، غرابت، شگفتی
نمایشی، درهم سایر معانی: (وابسته به هنر نمایش) نمایشی، تئاتری، نمایش مانند (از نظر برخوردها و ساختمان)، (رویداد یا سرگذشت پرهیجان و پر تحرک) پرماجرا، شگرف، پرشور (dramatical هم می گفتند)، مه ...
خندان سایر معانی: خنده، خنده خندان a laughing face چهرهی خندان a laughing brook جویباری فرحبخش
اپرای خنده دار که تا اندازه ای مسخره آمیز باشد