قحط و غلا، قحطی، تنگ سالی، کمیابی سایر معانی: خشکسالی، (هرگونه کمبود شدید) نایابی، ناداشت، (قدیمی) گرسنگی شدید، جوع، نایابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمبود، کمیابی و گرانی، قحط و غلا سایر معانی: کمداشت، کمیابی، (در اصل) گرانی، گزافی، گرانبهایی، کمبود خوراک، قحطی
بی پولی، تهیدستی
خیز تغذیهای [علوم پایۀ پزشکی] خیز ناشی از نارسایی تغذیه در نتیجۀ نرسیدن طولانیمدت پروتئین و کالری لازم به بدن
واژههای مصوب فرهنگستان
کمی، اندک، کمیابی، مقدار کم، قلت، عدد کم سایر معانی: اندکی، کمینگی، ندرت، کمبود، کمداشت، معدود
تنگ چشمی، خست، خسیسی
کمیابی سایر معانی: تنگیابی، دیریابی، نایابی، نادر بودن، کمبود، کم داشت، ضیق، قلت، فقدان
گرسنگی، قحطی، قحطی زدگی، رنج و محنت سایر معانی: گشنگی، گرسنگی (کشیدن یا دادن) [صنایع غذایی] گرسنگی، قحطی