تجزیه کردن، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن سایر معانی: تجزیه شدن یا کردن، واهشتن، واپاشیدن، متلاشی کردن یا شدن، وارفتن، وانهادن، پوسیدن، گندیدن [شیمی] 1- تجزیه شدن یا کردن، واهشتن، وا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- تکه تکه شدن، فرو ریختن، خرد شدن 2- کنترل خود را از دست دادن