پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن سایر معانی: (دقیقا) بازبینی کردن، معاینه کردن، بررسی کردن، تعمیر کامل کردن، (موتور و غیره) پیاده کردن و اجزای معیوب را عوض یا تعم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تر و تازگی
اصلاح، تعمیر، نوسازی، باز نوساخت سایر معانی: باز نوساخت، تعمیر، اصلاح، نوسازی [حسابداری] نوسازی