موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی سایر معانی: یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دانگ [پزشکی - دندانپزشکی] هریک از قسمتهای ششگانۀ قوسهای دندانی بالا و پایین
واژههای مصوب فرهنگستان
(دستگاه سنجش ارتفاع خورشید و ستارگان به ویژه برای ناوبری) سکستانت، جایاب، یک ششم دایره، زاویه یا قوس دارای 06 درجه، الت زاویه یاب، ذات السدس [ریاضیات] یک ششم دایره
معاصر، معاصر، هم دوره، هم زمان سایر معانی: (در مورد اشخاص و آثار) همزمان، همگاه، هم عصر، هم سن، امروزی، جدید، مدرن
زندگی، معیشت، وسیله گذران، حی، در قید حیات، زنده، جاندار، جاودان سایر معانی: زنده (در برابر: مرده dead)، پر فعالیت، پرکنش، پربیاوبرو، پویا، وابسته به زندگان، در حالت طبیعی، دست نخورده، استخر ...
هم زمان، همگاه، هموقت سایر معانی: رجوع شود به: synchronous، synchronous : همگاه [ریاضیات] همزمان
صورت فلکی کمنوری در استوای آسمان در همسایگی صورت فلکی بزرگ شجاع [نجوم]