دلپذیر، مطبوع، زیبا، شیک سایر معانی: (عامیانه) لذیذ، گوارا، بسیار خوشمزه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مریی، مطبوع نظر، مورد نظر سایر معانی: خوش منظر، خوش منظره، مقبول
لیره استرلینگ، دارای عهیار قانونی، ظاهر وباطن یکی، واقعی، تمام عیار سایر معانی: ممتاز، عالی، ناب، ارزشمند، بی غل و غش، (سابقا) سکه ی نقره ی انگلیسی، نقره ی استرلینگ، نقره ی تمام عیار، نقره ی ...
دقیق، زیرک، محیل، لطیف، تیز و نافذ سایر معانی: کم چگال، نامتکاثف، کم غلظت، ناچگال، بسیط، نافشرده، نامتراکم، ناهمفشرده، موشکاف، موبین، نازک انگار، ظریف انگار، زیرکانه، موشکافانه، موبینانه، نا ...
غضبناک سایر معانی: پرشور، پراحساسات، پرحرارت، آتشین، حاد، ستهم، شدید، سخت، vehemently تند، با حرارت زیاد