سریع، روشن، صریح، مخصوص، سریع السیر، ابراز داشتن، ادا کردن، اظهار کردن، بیان کردن، اظهار داشتن، ابراز کردن سایر معانی: (آب میوه و غیره را با فشار دادن گرفتن) افشردن، چلاندن، (شیره یا روغن چی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] قبولی صریح
[حقوق] اجازه و اختیار صریح
[عمران و معماری] اتوبوس سریع السیر
[حقوق] رضایت صریح
[حقوق] عقد صریح
[عمران و معماری] شاهراه سریع السیر
[حقوق] سوء نیت مسلم، قصد اضرار
قطارویژه تندرو
[زمین شناسی] توربین سریع السیر، توربین تند دور توربین فرانسیس با سرعت ویژه از 300 تا 500 دور بر دقیقه
[نساجی] نوعی ماشین شستشوی پارچه با عرض باز
ژنگان بیانشده [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← رونوشتگان
واژههای مصوب فرهنگستان