[ریاضیات] قضیه ی وجود و یگانگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] متغیر های کران دار موجود
[ریاضیات] قضیه ی وجود و یکتایی، قضیه ی وجود و یکتایی
وجودی، مربوط به هستی سایر معانی: وابسته به هستی، بیانگر هستی، هستیانه، هستشی، (فلسفه) وابسته به هستی گرایی، هستی گرایانه، وجودگرایانه [ریاضیات] وجودی، هستی
[ریاضیات] سور وجودی، کم جزئی
[ریاضیات] سور وجودی
هستیگرایی، مکتب اگزیستانسیالیزم سایر معانی: (فلسفه) هستی گرایی، وجود گرایی، مکتب اگزیستانسیالیسم
زیست شناسى : همزیستى
خم همباشی [فیزیک] منحنیای که دو حالت همباش را در نمودار حالت از هم جدا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
coexistent, adj•همزیست، همبود
حالتهای همباش [فیزیک] حالتهایی از ماده که تحت شرایط خاص میتوانند همزمان وجود داشته باشند
عدم، نا بودی، فنا، نیستی، معدومی، اتکاء ذاتی سایر معانی: نیستی، نابودی، عدم، معدومی، اتکاء ذاتی، موجود، هستی مند