فرماندهدوم موقت [علوم نظامی] ارشدترین افسر که در غیاب فرماندهدوم مسئولیت امور وی را بر عهده دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
(انگلیس) وزارت کشور [حسابداری] اداره مرکزی [کامپیوتر] دفتر محل اقامت .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رئیس، رئیس دانشگاه، رئیس جمور سایر معانی: رییس جمهور، مردم سالار، بوم سالار، مردم فر، (دانشگاه یا شرکت و غیره) رئیس، رئیس کل، (عنوان پیش از اسم) پرزیدنت، رئیس جمهور [فوتبال] رئیس [نساجی] مدی ...