[نساجی] سدیم متافوفات ( نرم کننده آب سنگین دارای نمکهای کلسیم و منیزیم زیاد )
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، بی سابقه سایر معانی: بی مثال، غیر موازی
[ریاضیات] با چند مثال
قیاس کردن، تشبیه کردن سایر معانی: از راه فراسنجی (قیاس) استدلال وبیان کردن، فراسنج کردن، همسنجیدن [ریاضیات] قیاس کردن
تجزیه، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، مبحی تشریح سایر معانی: شناخت ساختمان گیاهان و جانداران، کالبد شکافی، تشریح (بدن جاندار یا گیاه)، ساختمان بدن جاندار یا گیاه، سا ...
نمونه اولیه، طرح یا الگوی اصلی سایر معانی: نمونه یا الگوی اصلی (هر چیز)، پیش الگو، نمونه ی کامل نوع یا گروه بخصوصی، الگوی راستین، نمونه ی آرمانی [سینما] صورت نوعی ازلی - نمونه اصلی - صورت نو ...
پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن سایر معانی: استعلام کردن، درخواست کردن، رو انداختن، استدعا کردن، (قیم ...
رسیدگی، ممیزی، حسابرسی، بازرسی، رسیدگی کردن سایر معانی: حسابرسی کردن، (کلاس) مستمع آزاد بودن، متوازن سازی حساب ها، بررسی دقیق [بهداشت] رسیدگی [صنعت] ممیزی، بازبینی [حقوق] حسابرسی کردن، ممیزی ...
زیبایی دلخواه، زیبایی آرمانی، خوشگل، زیبای تمام عیار، کمال مطلوب
نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن سایر معانی: (برای همه پرسی یا جلب آرای مردم و غیره) خانه به خانه رفتن، تبل ...
معاینه، معاینه عمومی، بازرسی کلی سایر معانی: معاینه ی طبی، بازبین پزشکی، باز سنجی کردن، (کیفیت کار یا شخصیت کسی را) بررسی کردن، وارسیدن، معاینه کردن
گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن سایر معانی: (مطالب کتبی یا شفاهی را) نقل قول کردن، رونگاشت کردن، استناد کردن به، بازگشت کردن یا دادن به، رجوع کردن به، (حقوق) احضار کردن (به دادگاه)، فراخوانی، ...