اندکی جوشاندن، جوشانده کردن، نیمه پختن سایر معانی: خیلی گرم کردن، (از شدت گرما)ناراحت کردن، (خوراکپزی) نیم پز کردن، (در آب جوش) کمی پختن، کمی جوشاندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپدید شدن، به صفر رسیدن، غیب شدن سایر معانی: از میان رفتن، زایل شدن، اواشناسی بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار [نساجی] از بین بردن - از بین رفتن [ریاضیات] به صفر رسیدن، ناپدید شدن، صفر ...
شیری که با حرارت دادن، بخشی از آب آن تبخیر و پس از بستهبندی در قوطی، در دَمفشار سترون شود [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان