[حسابداری] اصو ل پذیرفته شده حسابرسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمنانگاشته [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
به طور کلی، به طور اعم، معمولا [ریاضیات] به طور کلی، قطع نظر از جزئیات، در حالت کلی
[کامپیوتر] آدرس تولید شده ؛ نشانی تولید شده
[ریاضیات] ایده آل چپ ایجاد شده
[ریاضیات] زیرگروه ایجاد شده
[عمران و معماری] ترافیک تولید شده - شد آمد ایجادی
[عمران و معماری] منحنی مولد [ریاضیات] خم مولد
تابع مولد، تابع زاینده [عمران و معماری] تابع مولد [ریاضیات] تابع مولد، تابع ایجاد کننده [آمار] تابع مولّد
[ریاضیات] دستگاه مولد
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو سایر معانی: فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت [علوم دامی] نسل . F1 Generation = ا ...
[علوم دامی] فاصله نسلها ؛ میانگین سن والدین در هنگام تولد نتاج .