[برق و الکترونیک] منجنی برابر سازی منحنی ای که پاسخ بسامدی موردنیاز در یک سیستم صدای وفاداری - بالا( های فی ) را به منظور جبران اثر بیش تقوزت اعمال شده در استودیوی پخش نشان می دهد .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوض تعدیل [مهندسی محیط زیست و انرژی] حوضی برای کاهش نوسانات جریان یا کاهش نوسانات غلظت فاضلاب ورودی
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] برابرسازی قطره ای افزایش پاسخ بسامد-بالا متناسب با کاهش قطر در صفحه ی ضبط .
[عمران و معماری] افزایش زمان برابری
[عمران و معماری] زمان برابری
یکسانسازی موجک [ژئوفیزیک] نوعی پردازش موجک برای یکسانسازی موجک پایه در ردلرزههای مختلف
وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن سایر معانی: پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو ...
برابری، معادله سایر معانی: برابر سازی، مساوی سازی، برابر پنداری، (مجموعه ی پیچیده) پیچواره، پیچسازه، (ریاضی و شیمی) معادله، برابره (دوچیز که برابری آنها با نشان = مشخص می شود مثلا: na2so4 + ...
حوضی برای کاهش نوسانات جریان یا کاهش نوسانات غلظت فاضلاب ورودی [مهندسی محیط زیست و انرژی]