counterpoise
معنی
وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن
سایر معانی: پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو یا توازن یا تاثیر) برابر ساز، تعدیل گر، خنثی کننده، ناکاراساز، برابری، تعادل، توازن، همسنگی، سنجیدن
[برق و الکترونیک] زمین کاذب مجموعه ای از سیمها یا رساناها واقع در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین و عایق نسبت به آن که به جای اتصال زمین در آنتنها استفاده می شوند.
سایر معانی: پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو یا توازن یا تاثیر) برابر ساز، تعدیل گر، خنثی کننده، ناکاراساز، برابری، تعادل، توازن، همسنگی، سنجیدن
[برق و الکترونیک] زمین کاذب مجموعه ای از سیمها یا رساناها واقع در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین و عایق نسبت به آن که به جای اتصال زمین در آنتنها استفاده می شوند.
ترجمه آنلاین
مخالفت
مترادف
balance ، ballast ، compensation ، counteraction ، equalization ، equilibrium ، offset ، stabilization