درایه [ریاضی] هریک از اجزای سازندۀ یک ماتریس
واژههای مصوب فرهنگستان
اطلاعات ورود [گردشگری و جهانگردی] اطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
[ریاضیات] درایه ی ماتریس، عنصر ماتریس [آمار] درایه ماتریس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] ثبت حکم (در دفتر دادگاه)
[حقوق] شرط مندرج در موافقتنامه داوری دایر بر اینکه حکم داوری در هر دادگاه صالحی قابل ثبت باشد
نقطه دخول [کامپیوتر] نقطه ورود، نقطه دخول .
[نساجی] غلتک جلو خومی
ورزش : اسب شرکت کننده همزمان با اسب دیگر براى شرط بندى
کمک، دستیار، معین، (اغلب با to) تابع، فرعی، وابسته، کمکی، کهنسالی، قدمت، کهن بودن، کهنگی، عهد قدیم
[حسابداری] دفتر ثبت اولیه
[زمین شناسی] یک اصطلاح معدن زغال سنگ که در مکانهای مختلف معانی گوناگون دارد . می تواند هم معنی با ورودیpanel، ورودیsubmain
[کامپیوتر] متخصص داده دهی