با کمر بند بستن، محاصره کردن سایر معانی: آغاز، شروع، ابتدا، (معمولا جمع) مراحل اولیه، اوایل، دوره کردن، دورتادور چیزی را بستن، کمربند بستن، با تسمه (و غیره) دورچیزی را بستن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاصره کردن، با تنگ محکم کردن سایر معانی: رجوع شود به: grid، رجوع شود به: gird و girdle، تنگ بستن [عمران و معماری] ساختمان صنعتی [زمین شناسی] تیر میان طبقه -تیر نما