سازنده، مهندس، مهندسی کردن، طرحکردن و ساختن، نقشه کشیدن، اداره کردن سایر معانی: مکانیک، تعمیرکار، بازساز، (ارتش) رسته ی مهندسی، (با به کار گیری روش های مهندسی) طرح ریزی کردن، ساختن، (مجازی - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غذای مهندسیشده [تغذیه] غذایی که متخصصان علوم غذایی برای اهدافی خاص طراحی میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] واحد های اندازه گیری بکار گرفته شده برای یک متغیر پردازشی .
مهندسی سایر معانی: (طرح ریزی ساختمان و اداره ی راه و پل و کارخانه و غیره) برنامه ریزی و اجرا [عمران و معماری] مهندسی - بررسی فنی [برق و الکترونیک] مهندسی تخصصی که در آن دانشهایی از علوم ریاض ...
[عمران و معماری] زمین شناسی مهندسی [زمین شناسی] زمین شناسی مهندسی
[سینما] مدیر مهندسی
مواد مهندسی [مهندسی مواد و متالورژی] گروه بزرگی از مواد با ویژگیهایی از قبیل استحکام و سختی و چقرمگی و پایداری ابعاد و شکلپذیری و قابلیت تراشکاری و خواص شیمیایی و الکتریکی ...
[آمار] آمار مهندسی
[عمران و معماری] تنش ظاهری
[عمران و معماری] سیستم مهندسی
مهندسی صوت [فیزیک] کاربرد عملی علم آکوستیک/ صوتشناسی که شامل واپایش نوفه و ارتعاشات و تولید و پخش صدا و استفاده از وسایل اندازهگیری صداست|||متـ . مهندسی آکوستیک ...
مهندسی پادتن [زیستشناسی - پروتگانشناسی] دستکاری پادتنهای تکدودمانی بیگانۀ تولیدشده در یاختههای جانوری با هدف استفادۀ درمانی در انسان ...