بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمل، عدوم مقاومت، حالت فعل مجهول، مجهولیت
بی حسی سایر معانی: بیحسی