استفراغ، ومیدن، هراشیدن، بالاآوردن، قی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کینه جویی، انتقام، قصاص سایر معانی: (اسطوره ی یونان) الهه ی انتقام، نمسیس، سزا، بادافره، کیفر، مکافات، انتقام گیر، سزادهنده، کیفربخش، الهه انتقام
تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر، مقدر شدن، بسرنوشت شوم دچار کردن سایر معانی: قسمت، بوش، هرچیز اجتناب ناپذیر، فرجام، عاقبت، آخر و عاقبت، نتیجه غایی، سرانجام، مرگ، نابودی، ...
(ادبیات) کامیابی خوبان و شکست بدان (معمولا در آخر داستان)، سزا، جزا
استفراغ [علوم پایۀ پزشکی] خروج ناگهانی محتویات معده از راه دهان
واژههای مصوب فرهنگستان
استفراغ یا بالا آوردن خون [پزشکی]