گریز ازخانه وکسان خودباعاشق یافاسق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهایی، گریز، فرار، فر، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن، فرار کردن، گریختن، در رفتن سایر معانی: خلاصی، نجات، ورمالیدن، گالیدن، جان به در بردن، (از خطر) جستن، (آسیب و غیره) - ندیدن، ...