گورپیکره [باستانشناسی] مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر
واژههای مصوب فرهنگستان
صورت، پیکر، تمثال، پیکرک سایر معانی: (نقش برجسته و یا مجسمه به ویژه خوابیده روی سنگ قبر) تندیس، پیکره، گورتندیس، (عروسک پارچه ای که به شکل شخص مورد اعتراض درست می کنند و می سوزانند یا مورد ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوساله ی طلایی (که وقتی موسی به کوه سینا رفته بود یهودیان آن را می پرستیدند)، ثروت دنیوی
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر [باستانشناسی]