جوشش [شیمی] تشکیل حباب از محلول یک عنصر یا ترکیب شیمیایی در نتیجۀ گسیل گاز، بدون استفاده از گرما
واژههای مصوب فرهنگستان
غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض سایر معانی: انبوهی، پرپشتی، پر شاخ و برگی، خرمی، شور، سرزندگی، نشاط (exuberancy هم می گویند)، فرط فی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشى، شادمانى
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان