تشدید شده، طنین دار سایر معانی: پرطنین، پرخنید، رسا، بازآواگر، خنیدافزا، طنین افزا، پژواک افزا، تشدید کننده، بسامدافزا [برق و الکترونیک] تشدید واژه ای برای اشاره به تشدید . [ریاضیات] بازآوا، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جانانه، چشمگیر، پر پژواک، پرخنید، پرطنین، خنیدگر، پژواک انگیز
مکالمه، ناطق، سخنگو سایر معانی: حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت